ساخت وبلاگ
دلم میخواد با بندبند وجودم برقصم،جوری که صدای آواز و دهل از تک تک سلول های بدنم به گوش برسه،یه لبخند بی دلیل روی لب هام بنشونه،غم ها و خستگی هامو با هر چرخشِ روی پام؛به زمین و زمان بسپارم،پیچش تارهای آشفته موهام زیبایی ها؛عشق و خوبی های تمام نشدنی را درخودش به دام بندازه،توی کوچه پس کوچه های تاریک شهر؛با زمین هایی که به لطف ساعت ها باریدن بارون خیسن،دور سر خودم بچرخم و با صدای بلند بخندم و برقصم.میخوام لبخند ستاره هارو ببینم،چراغای کم سو شهر بهم چشمک بزنن،قطره های بارون باهام همراهی کنند،کرم های شب تاب رقص نور به راه بندازن،و من؛برقصم.از آخرین باری که اینجوری رقصیدم خیلی میگذره،شاید یه خواب بود،شایدم برمگیرده به قبل از تولدم... ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msshams بازدید : 77 تاريخ : سه شنبه 22 آذر 1401 ساعت: 21:30